جنبش مشروطیت ایران و بوجودآمدن انقلاب مشروطه نه تنها حاصل یک سلسله تحولات فکری در روشنفکران و مدیران جامعه بود، بلکه و بدون تردید پیدایش صنعت و کارخانجات کوچک و بزرگ و سرمایهگذاریهای شبه صنعتی، تغییر و تحول شیوههای تولیدی، بوجودآمدن گروههای کارگری در کارخانجات، انتقال اندیشه ضداستثماری از دکترینهای غربی و تطبیق آنها با شرائط ایران، رشد احزاب و انجمنها و سندیکاها در این انقلاب مؤثر بوده است
از اواخر دوران صفویه و اوائل دوران قاجاریه به مرور روابط سنتی جامعه در اکثر زمینهها از جمله در مورد مسائل مربوط به کار و کارگری دگرگون می شود. از این نقطهنظر دوران قاجاریه از اهمیت ویژهای برخوردار است. برای آشنائی با وضع کارگران قبل از هرچیز به سفرنامه «واتس» که در عهد «ناصرالدین شاه» به ایران مسافرت کرده بود، مراجعه می کنیم. او در مورد طبقات محروم و زحمتکش ایران چنین می نویسد
وضع طبقه کارگر در ایالات مختلف فرق می کند. من وضع آنها را در نواحی نزدیک شهر تهران شرح می دهم. کشاورز یا کارگر تقریباً هر نوع شغلی را به عهده می گیرد؛ در شهر بصورت عمله، برای گلسازی، یا حمل آجر – برای کمک به بنّا – یا بعنوان باغبان، و یا به نام عمله مزدور در مزرعه آماده خدمت است. ساعت کارش از طلوع تا غروب آفتاب همه روزه به استثناء جمعه است که بطور کلی روز استراحت محسوب می شود. در حدود ساعت ده، نیمساعت فرصت برای خوردن ناشتائی دارد و مدت کوتاهی برای خوردن ناهار و ادای نماز به وی فرصت می دهند. معمولاً تنبلوار کار می کند و لازم است کسی ناظر کارش باشد. برای هرروز کار در تهران مزدی معادل پنج و نیم تا یازده پنس – معادل یازده شاهی تا یک قران – متناسب با فصول سال دریافت می کند و در دهات بطور کلی بیشتر از تهران مزد می گیرد. در زمستان غالباً بیکار است و در بهار، مزد کمی نصیباش می شود؛ ولی با شروع تابستان متقاضیان کار وی زیاد می شوند و در پائیز میزان مزدش به حداکثر می رسد. از مبلغی که روزانه به دست می آورد، معمولاً نصف یا سهچهارمش را به صبحانه و شام و پوشاک اختصاص می دهد و باقی را اگر خرج دیگری نداشته باشد، برای زمستان پسانداز می کند و یا برای زنش (خانوادهاش) می فرستد. کارگر ایرانی بطور کلی مردی عیالوار است. اگر ناچار باشد برای کاریابی از دهکده زادگاه خود به جای دوری برود، معمولاً زنش را همراه نمی برد. اگر زن او صاحب فرزندانی باشد، غالباً در خانه یکی از اعیان خدمتکار می شود. زن کارگر ایرانی با آنکه بندرت در مزرعه به کار می پردازد، تا حدودی قادر است در تحصیل نان خانواده به شوهر خود کمک برساند. می تواند به دوخت و دوز لباس، وصلهکردن، یا شستن آن بپردازد؛ و (همچنین قادر هست) می تواند وقت بیکاری را برای بافتن پارچه کتانی یا به طرق متعدد دیگر صرف کند. لباس او و اطفالش مختصر و ارزان است. شوهر معمولاً سالی یک دست لباس می پوشد. اجارهخانه ناچیزی می پردازد. غذای عمده کارگران نان است که در تهران معمولاً به نرخ یک من هشت شاهی – چهار پنس – فروخته می شود. گوشت گاو ارزان و در زمستان فراوان است، ولی در فصول دیگر سال، آن را نمی خورند بطور کلی، روستائیان ایرانی اگر قدرت خرید هرروزه آنرا نداشته باشند، هفتهای سه یا چهار دفعه گوشت می خورند - 1
رویهمرفته باید گفت در زمان قاجار تا اواسط دوران سلطنت «ناصرالدین شاه» و قبل از آن و بویژه در چهار دهه آخر قرن ۱۹ و پیش از انقلاب مشروطیت، مسئله " کارگر " و " کارفرما " زیاد جدا و دور نبود زیرا کارخانجات بزرگ بوجود نیامده بودند و " کارگر " و " کارفرما " بکمک یکدیگر از حقوق خود در مقابل قدرتهای حکومتی مستبد و زمینداران قدرتمند دفاع می کردند. در این دوران، رابطه بین " کارگر " و " کارفرما " – با وجود برتریهای مادی و غالباً معنوی کارفرما – بیشتر به صورت عواطف و احساسات پدر و فرزند تظاهر می نمود. از طرف دیگر حکومت مستبد وقت و آداب مرسوم در جامعه سنتی ایران به کارگران اجازه نمی داد در مقابل بعضی از کارفرمایان جبار و ستمگر که امروزه بر تعداد آنان بیش از پیش افزوده شده است حالت دفاعی و تهاجمی بگیرند. " کارگران " همیشه مجبور بودند مطیع اوامر و عقاید " کارفرمایان " باشند و اگر " کارگری " جنبه اعتراضی نسبت به " کارفرما " پیدا میکرد بدون اینکه بوسیله مرجع صلاحیّتدار رسیدگی شود، در زمان بسیار کوتاهی کارفرما به هر اقدامی که میلش بود دست می زد و " کارگر محکوم " همه چیز خود را از دست میداد، حتی گاهی شدت عمل " کارفرما " بگونهای بود که " کارگر " مغضوب را وادار میکرد که شهر و دیار خود را ترک کرده و در شهر دیگری بکار و امرار معاش بپردازد. برخی اوقات کارگران مورد تنبیه بدنی کارفرمایان قرار می گرفتند. و اگر مقاومتی از طرف کارگر بعمل می آمد، توسط حکومت در ملاءعام شدیداً تنبیه و گاهی (حتی) بدار آویخته میشد. قبل از مشروطیت و قبل از اشاعه فکر بیداری ایرانیان نسبت به آزادیهای فردی و اجتماعی، کارگران به ندرت در مقابل کارفرمایان مقاومت نشان میدادند. کارگر برای کارفرما کار می کرد، زن و فرزند وی نیز برای افراد خانواده کارفرما بعنوان مستخدم خدمت می کردند. در ازای آن، کارفرما نیز زندگی کارگر را تامین می نمود، در محلی که خودش زندگی می کرد به او نیز مسکنی می دادند. کارگر بجز کارهائی که در محل کار برای کارفرما انجام میداد، در منزل نیز اوقات خود را با انجامدادن کارهای منزل استاد – کارفرما – میگذراند و عموماً کارگران تماممدت عمر خود را در خدمت استاد، کارفرما، ارباب و آقای خود می گذراندند. کمتر کارگری پیدا می شد که بعداز مدتی کارکردن از کارفرمای خود جدا شود، زیرا او بعلت شرائط اجتماعی موجود حاضر شده بود همهگونه ظلم و تعدّی را بپذیرد و صدایش هم در نیاید. وجود اعتقادات مذهبی و سنتی از یکطرف کارفرمایان را نسبت به کارگران، مسئول بار آورده بود و از طرف دیگر مذهب تخدیری و سنتهای غلط که پایههای ساختار سیستم اجتماعی موجود را استحکام می بخشید به کارگران اجازه اعتراض نمی داد و همینطور تفرقه بجهت کیفیت کار او را تخفیف (تضعیف) می کرد.
اصولاً در اقتصاد جامعه فلاحتی ایران مسئله طبقه کارگر هنوز مطرح نبود و توجه اصلی معطوف به حقوق اجتماعی برزگران بود. البته در مرامنامه فرقه مجاهدین ذکری از حقوق اجتماعی کارگران رفته و در تاریخ انقلاب روسیه از تحرک انقلابی کارگران ایران گفتگو شده است. در غالب کشورهای جهان سوم سندیکاها با دخالت سندیکاهای کشورهای متروپل و استعمارگر که دارای سنت مبارزات کارگری و سندیکائی بودهاند بوجود آمده و رشد کردهاند. این اصل را در ممالک تحت استعمار از قبیل الجزائر، تونس، مراکش، و کشورهای افریقای سیاه و برخی از کشورهای آمریکای لاتین میتوان بوضوح مشاهده کرد. اما در ایران این پدیده مشاهده نمی شود و این بدان معنا نیست که کارگران ایرانی بخودی خود منشاء تأسیس سندیکاها بودهاند. مبارزات سندیکائی نیز مانند دیگر پدیدههای نوین جوامع در حال توسعه در اثر رشد روابط اجتماعی ملتها پدیدار گشت، رشد پیدا کرد و ویژگیهای خود را یافت
در ایران نیز تعاونی و اصناف زمینههای رشد نخستین سندیکاها هستند. در بسیاری از شهرهای بزرگ ایران تعاونیها و اصناف از سالها قبل از انقلاب مشروطه و از سالها قبل از اینکه مبارزات سندیکائی بوجود آید تأسیس یافته بودند و مبارزات حرفهای و صنفی را دنبال می کردند. قبل از انقلاب مشروطیت در اصفهان ۶۰ تعاونی حرفهای، در کرمانشاه ۲۰ و در تبریز بیش از ۴۰ تعاونی متشکل وجود داشت. اغلب این تعاونیها در مسائل اجتماعی صاحبنظر بودند و شرکت می کردند؛ بطور مثال در برنامه و خطمشی تعاونیهای اصفهان نکات زیر به چشم می خورد
دفاع از قانون اساسی و حقوق اساسی مردم
ایستادگی در مقابل تقلب هنگام انتخابات مجلس و سعی در فرستادن افراد مطمئن از طبقه متوسط به مجلس
دفاع از منافع تعاونیها
بهبود تکنیکهای تولیدی و کوشش برای بالابردن سطح تولید و تکنیک و مبارزه علیه بورسبازی
دفاع از منافع پیشهوران و سازماندهی تعاونیها بدون در نظرگرفتن طبقات و تشکل اتحادیههای شغلی مدرن
نخستین بار در کتاب " اصول علم ثروت ملل " نگارش «میرزا محمدعلی خان فروغی – ذکاءالملک دوم» که در سال ۱۳۲۳ قمری انتشار یافته، از جماعت کارگران بعنوان طبقه اجتماعی جدید سخن رفته است. در این اثر ارزشمند علمی تحول اقتصاد صنعتی، تشکیل طبقه کارگر، هشیاری اجتماعی و تحرک کارگران، حقوق کارگران مثل حق اجتماعی، حق دستکشیدن از کار، تغییر شرائط کار و ترقی وضع مزدوری جملگی مطالعه شده است. از سوی دیگر تشکیل اقشار کارگر در هر جامعه مستلزم رشد صنعت و اقتصاد و تولیدات مانوفاکتور و کارخانهای می باشد. برای اینکه بتوان مطالعه درستی از وضع زندگی و شرائط کارگران بعمل آورد باید ابتدائاً اوضاع اقتصادی و صنعتی جامعه در عصری که اقشار کارگری شکل می گیرند، مورد بررسی قرار گیرد. این کوشش ابتدائی اجازه خواهد داد تا تصور درستی از اوضاع کار و کارگری در آن عصر بدست آید. بدین علت ما به این موضوع مروری سریع اما دقیق می افکنیم
اوضاع اقتصادی و صنعتی در رابطه با پیدایش گروههای کارگری
(اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم میلادی)
از اوائل قرن شانزدهم شرکتهای مختلف انگلیسی، روسی، هلندی، فرانسوی کوشش می کردند در کشور ما روابط استعماری به وجود آورند. در زمینههایی موفق بودند، در زمینههایی نیز با مقاومت شدید مردان سیاست روبرو می شدند. در اواخر دوران قاجار، ایران از نظر اقتصادی علماً تحت نفوذ دو قدرت بزرگ جهان آن روز قرار گرفته بود یکی انگلستان و دیگری روسیه تزاری. هرکدام در رقابت با دیگری به بخشی از منابع و امکانات اقتصادی و مالی ایران دست انداخته بودند. ما به این امتیازات در ادامه این بحث خواهیم پرداخت
از ابتدای قرن نوزدهم بویژه بعداز سالهای ۱۸۵۰ میلادی روسها و انگلیسیها کالاهای تجاری خود را به سوی ایران سرازیر می کردند. در سالهای قحطی، در مواقع جنگ، فشارهای اقتصادی شدت پیدا میکرد، متعاقب آن به آهنگ ورود کالاهای خارجی به ایران افزوده میشد. با افزایش میزان واردات کالاهای خارجی و توسعه روابط تجاری ایرانیان بالاخص در اثر گسترش این روابط با دو کشور روسیه تزاری و انگلستان، بمرور باعث وخیمشدن تولیدات داخلی گردیده و این تولیدات قدرت رقابت با کالاهای وارداتی را از دست می دادند. قبل از اکتشاف منابع نفتی، عمدهترین رقم تولیدات صادراتی ایران را محصولاتی تشکیل می دادند که مواد اولیه آنها پشم، پنبه و ابریشم بودند. عمدهترین محصولات ساختهشده فرش و پارچههای دستباف و شال بشمار می رفتند. صنایع کاشیسازی نیز از آن جمله بودند که بیشتر مصرف داخلی داشتند. این محصولات در گذشت اعصار توانسته بودند بیانگر ویژگیها و خصائل مذهبی، اخلاقی، قومی، ملی، فرهنگی و زیباشناسی مردم ایران شوند. برخی از این محصولات که جنبه صادراتی نیز داشتند عبارت بودند از: صنایع نقرهکاری، فرش، پارچهبافی و شال، ابریشمکاری (تابی) (ابریشمکشی) پارچههای رنگی، نمدکاری (مالی)، منبّتکاری، محصولات فلزی، شرابسازی، شکرسازی و انواع شیرینیجات (قنادی)، قایقسازی، مجسمهسازی، زریدوزی، اسلحهسازی، اشیاء ساختهشده از مس و غیره
در اواخر قرن گذشته (قرن نوزدهم میلادی) سرمایهداران ایرانی بمرور دست به ایجاد کارخانههائی زدند که با قوه بخار و برق کار می کردند. در شهرهای مختلف کارخانههائی بوجود آمدند که هرکدام بین ۵۰ تا ۱۵۰ کارگر داشتند. این مؤسسات اغلب نمی توانستند با کالاهای وارداتی که بوسیله تجار مرتبط به انگلیس و روس وارد ایران می شدند رقابت کنند
بنابراین اغلب بعداز مدت کوتاهی، فعالیت خود را قطع می کردند و کارگران را به بازار بیکاری می فرستادند. نمونههایی از این کارخانهها عبارت بودند از: کارخانجات کاغذسازی، کارخانه قند، کارخانه چلواربافی، کارخانه بلورسازی، کارخانه چینیسازی، کارخانه شمعسازی، کارخانه اسلحهسازی، انواع بافندگیها، کارخانه باروتسازی، کارخانه مخصوص تهیه پیستون، کارخانه گاز، کارخانه کبریتسازی، کارخانههای پنبهپاککنی، کارخانه برق، صابونسازی، آبجوسازی، شرابسازی و عرقسازی
با توجه به تاریخ تأسیس، فعالیت و تعطیل این مؤسسات معلوم میشود مدت عمر آنها چندان نمی پائید. بطور مثال، بنا به قول «محمدعلی جمالزاده» نویسنده " گنج شایگان " در قرن ۱۹ میلادی فقط در مشهد بیش از ۱۲۰۰ دستگاه ابریشمکشی موجود بوده است که هنگام نوشتن کتاب فوق این تعداد به ۱۵۰ تا ۲۰۰ واحد می رسد - 2
هرکدام از این واحدهای پرورش کرم ابریشم و ابریشمتابی تا موقعی که کرم و پیله را به نخ ابریشم و آنرا به پارچه تبدیل می کردند دهها کارگر را به اشتغال وا می داشتند. از جمله مهمترین از این کارخانهها که ورشکست شدند کارخانه ریسمانریسی بود که توسط «ناصرالملک» از مسکو خریداری شده بود. (۱۲۷۵) کارخانه تفنگسازی (۱۲۷۸)، کارخانه کاغذسازی تهران، کارخانه شکرریزی در مازندران، کارخانه چلواربافی در نزدیکی تهران، کارخانه بلورسازی (۱۲۸۵) در تهران که در ابتدا در ۱۲۸۵ شروع بکار کرد و متوقف شد. سپس در سالهای ۱۳۰۵ و ۱۳۰۹ توسط «حاج محمدحسن امیندارالضرب» و با همکاری بلژیکیها مجدّداً شروع به فعالیت کرد، اما متعاقباً بسته شد - 3. بالاخره از حدود دهه هفتاد قرن سیزدهم هجری به این سو بدفعات کارخانجات مختلف و متنوع در ایران ایجاد گردیدند و اغلب به ملاحظه رقابت با کالاهای خارجی از یکسو و بیتجربگی و بیثباتی اقتصادی و صنعتی نتیجه مطلوب بدست نیاورده و به تعطیل کشانیده شدند
سلطانزاده در مورد اوضاع کارخانجات و صنایع دستی ایران در قرن نوزدهم چنین نظر میدهد - 4
" ایران در قرن گذشته با محصولات صنعتی خود مصنوعات فلزی، چینیآلات و انواع پارچههای پنبهای، پشمی و ابریشمی شهرت داشت. در حال حاضر این کالاها اجباراً جای خود را به مصنوعات ماشینی ارزانتر منچستر، لیون، مسکو و غیره می دهند. فقط در زمان جنگ تأثیر این مراکز صنعتی بحد قابل ملاحظهای کاهش یافت و این امر امکان داد که مصنوعات مانوفاکتوری کشور دوباره به مقدار زیاد وارد بازار شوند. صنایع محلی هنوز هم مثل سابق دستی و پراکنده است و در ضمن تقریباً هر ولایت و هر شهری به تناسب مواد اولیه و مصالح، خصوصیات قومی و فرهنگی و بازار فروش کالاهای تولیدی که در آن ناحیه یافت می شود، تولید مخصوص بخود را دارد. صنایع محلی در طی چند قرن گذشته شالوده ریزی شد. با توجه به فهرست تقریبی شهرهای عمده ایران که ذیلاً آورده می شود می توان درباره اینکه چه حرفه و صنعتی بیش از همه مختص این و یا آن شهر ایران است تصور کلی پیدا نمود: آستارا – الیجه (پارچههای ابریشمی راهراه)؛ بروجرد – صنعت زرگری؛ بجستان (ایالت خراسان) – مصنوعات فلزی، پارچههای ابریشمی و پنبهای و قالی و غیره؛ بیرجند – قالیهای نامرغوب؛ یزد – رنگرزی، مصنوعات ابریشمی و نخی، قنادی (تا پیش از ورود قند خارجی، قند یزد در سراسر ایران شهرت داشت)؛ تسفر (نزدیک یزد) – نمدمالی؛ تبریز – پارچههای رنگارنگ ابریشمی و نخی، عبا و غیره؛ اصفهان – زرگری، خاتمکاری، پارچهبافی، چاقوسازی و دیگر اشیای فلزی، شرابسازی و غیره؛ محمره (خرمشهر) – قایقسازی (شراعی)؛ مشهد: قالیبافی، اشیاء دستباف ابریشمی و تسبیح؛ شیراز – زرگری، شرابسازی، انواع عرقجات، کاشیسازی و مجسمهسازی؛ شوشتر – قالیبافی؛ رشت – قلمکاری، زریدوزی، اشیاء فلزی، اسلحه گرم و سرد؛ کرمان – قالیبافی، شال کشمیر؛ زنجان – اشیاء ساختهشده از مس
البته در شهرهای مذکور غیر از صنعتهایی که برشمردیم، رشتههای دیگری هم وجود دارند که فقط اهمیت محلی دارند. و اما در مورد کارخانههائی که با قوه بخار و برق کار می کنند باید گفت که تعداد این قبیل کارخانهها در ایران بسیار ناچیز است. مؤسسات فعلی ایران گرچه کارخانه نامیده می شوند ولی بیشتر شبیه کارگاههای بزرگ هستند تا کارخانه. این کارگاهها از ۵۰ تا ۱۵۰ نفر کارگر دارند و قادر نیستند مدت زیادی در رقابت با کالاهای خارجی مقاومت کنند. بخش اعظم آنها در سال دوم یا سوم تأسیس خود تعطیل می گردند. فهرست زیرین کارخانهها و فابریکهای ایران و چگونهگی وضع صنایع کشور را نشان می دهد
یک: کارخانه اسلحهسازی تهران – تأسیس در سالهای ۵۸- ۱۳۵۷ قمری – سالیانه ۱۰۰ قبضه تفنگ تولید می کرد، اکنون کار نمی کند. ولی برای بکارانداختن مجدد آن کوششهائی بعمل می آید
دو: کارخانه کاغذ سازی تهران
سه و چهار: کارخانههای قند (مازندران و نزدیک تهران) کار نمی کنند
پنج: کارخانه چلواربافی (نزدیک تهران) کار نمی کند
شش: کارخانه بلورسازی (تهران) از سال ۶۷-۱۳۶۶ قمری تعطیل است
هفت: کارخانه چینیسازی (تهران) کار نمی کند
هشت: کارخانه شمعسازی - تهران
نه: کارخانه کاغذسازی - اصفهان
ده: کارخانه اسلحهسازی (اصفهان) تعطیل است
یازده و دوازده: کارخانه بافندگی - اصفهان و تهران
سیزده و چهارده: کارخانه حریربافی - نزدیک رشت- گیلان
پانزده: کارخانه باروتسازی
شانزده: کارخانه مخصوص تهیه پیستون
هفده: کارخانه گاز تهران، ماشینآلات این کارخانه ۳۰۰۰۰ لیره انگلیس تمام شد ولی پس از دو سال به مبلغ ده هزار لیره انگلیس فروخته شد و اخیراً بدست یک شرکت خارجی افتاده است
هجده: کارخانه کبریتسازی (تهران) ساختمان این کارخانه ۲۰۰۰۰ لیره انگلیس خرج برداشت ولی نتوانست در مقابل کبریت روسها و اطریشیها مقاومت کند و بسته شد
نوزده و بیست: کارخانه ریسندگی (تهران از سال ۹۴-۱۲۹۳) بعلت عدم قدرت رقابت با محصولات خارجی بسته شد. کارخانه ریسندگی - تبریز
بیست و یک و بیسست و دو و بیست و سه: کارخانه پنبهپاک کنی - اصفهان، نیشابور، مراغه
بیست و چهار تا بیست و هشت: کارخانههای برق - تهران ۲ کارخانه، مشهد، رشت و تبریز
بیست و نه: کارخانه صابونسازی - تهران
سی: کارخانه آبجوسازی - تهران - 5
دو همسایه شمالی و جنوبی در امر ورشکستگی این مراکز کوچک صنعتی نقش مهمی ایفا می کردند و با سیاستهای خود هرگز اجازه نمی دادند تجار ایرانی و تجارت ملی و غیروابسته اندوختهها و ثروت خود را در ایجاد و ترویج صنایع داخلی بکار اندازند و کارگاه و کارخانه دائر نمایند
علیرغم همه اینها می بینیم برخی از سرمایهداران یا بهتر است بگوئیم ثروتمندان ایرانی بمنظور بدستآوردن سود اقدام به سرمایهگذاری می نمایند. اما از آنجا که بخش اعظم تولید داخلی کشور قادر به رقابت با تولیدات وارداتی نیست، سلامت تولیدات داخلی مرتباً به مخاطره می افتد. بویژه وقتی که سرمایهداران خارجی تصمیم می گیرند کوچکترین امکان را نیز از سرمایهداران داخلی سلب کنند، کارخانجات نونهال و بیتجربه ایرانی بشدت لطمه می بینند و از دور رقابت خارج می گردند. بنا براین در مناطق بزرگ که تعداد مصرفکنندگان زیاد است، مانند: تهران، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز برای مدتی صنایع جدید تعطیل و صنایع سنتی فعالیت خود را به حداقل ممکن می رسانند. در چنین مواقعی کارگران شاغل در صنایع دستی از یک سو و کارگران بیکارشده از کارخانجات نیمهصنعتی اوائل قرن بیستم – شهرهایی که در آنها چند کارخانه وجود داشته – با مسئله اعتصاب و حقوق کارگری آشنا می شوند. البته همینطور که در فصلهای بعدی خواهیم نوشت آشنائی کارگران با اعتصاب از طریق فعالیت احزاب سیاسی که کمابیش اوضاع اقتصادی را تحلیل می کنند و یا اهداف سیاسی خاص خود را دارند، طرح می شود. زیرا برخی از این سازمانهای سیاسی معتقدند هجوم سرمایهداری خارجی جلوی رشد سرمایهداری داخلی را سد میکند و عدم رشد سرمایهداری داخلی باعث می گردد؛ رشد اجتماعی و اقتصادی و نهایتاً امر گسترش طبقه کارگر و شرائط لازم برای رشد اقتصادی متوقف گردیده در نتیجه رشد مبارزات اجتماعی تعطیل شود
امتیاز بعداز امتیاز
دولت وابسته به قدرتهای خارجی نه تنها قادر نیست دست به تدابیری بزند که دست خارجی از تجاوز به اقتصاد داخلی ایران کوتاه گردد، بلکه برعکس هرروز در زمینههای اقتصادی و مالی امتیاز تازهای به این یا آن دولت می دهد و شرائط را در جهت وابستگی اقتصادی فراهم می آورد
امتیازاتی که در قرن نوزدهم توسط «ناصرالدین شاه قاجار» به خارجیها داده شد به قرار زیر می باشند
امتیاز نفت دالکی به شرکت تعاونی م.هوتز
این امتیاز در سال۱۸۸۴جهت استخراج نفت دالکی و سالاخ واقع در جزیره قشم به شرکت فوق داده شد که چون به نتیجهای نیانجامید، تعقیب فعالیت متوقف شد و در سال۱۹۰۱کنسرسیوم مربوطه منحل گردید
امتیاز بارون ژولیس رویتر
این امتیاز در سال۱۲۸۹هجری قمری (۲۵ ژوئیه۱۸۷۱میلادی) در زمان صدراعظمی انگلوفیل معروف «میرزا حسین خان سپهسالار» به «بارون ژولیس رویتر» یهودی آلمانیالاصل انگلیسی داده شد. او داوطلب شده بود خط آهن در سراسر ایران بکشد، به استخراج معادن دست بزند، احداث قنوات و ایجاد کانالها را پیش ببرد، تأسیس خطوط شوسه و اداره کل گمرکات، کلیه منابع طبیعی و کشاورزی را بعهده بگیرد. همه این اقدامات تحت نظر محافل مالی و رجال سیاسی انگلستان قرار داشت. این قرارداد را باید نفوذ سیاسی و اقتصادی کامل انگلستان بر ایران بحساب آورد. از نظر اهمیتی که این قرارداد در تهیه زمینههای اسارت مردم ایران دارد، متن قرارداد همراه با اسامی امضاءکنندگان ضمیمه این کتاب می آید - 7
امتیاز راهآهن جلفا به روسیه تزاری
با دادن این امتیاز است که سیاست موازنه مثبت در ایران بالا می گیرد. «ناصرالدین» و دربار قاجار برای رفاه و آسایش و پوشانیدن هزینههای بیحساب طبقه حکومتگر هربار که امتیازی به شمال می دهد، امتیاز دیگری را به جنوب (انگلیس) وا می گذارد.
امتیاز راهآهن جلفا بنا به دخالت مستقیم سفیر روسیه تزاری به یک افسر روسی تزاری «فون فالکن هاکن» در سال۱۲۹۱هجری قمری واگذار می شود- 8
امتیاز ذغالسنگ فشند یا امتیاز کلیه معادن و راهآهن به فرانسویها
گیرنده این امتیازات شخصی بود بنام «بواتال» فرانسوی که تحت عنوان امتیاز استخراج ذغالسنگ و ارسال آن از طریق روسیه به اروپا امتیاز راهآهن را نیز گرفت. خط راهآهن شاه عبدالعظیم کار اوست، اما به مرض وبا درگذشت و کارش نیمهتمام ماند
امتیاز بانک شاهی یا امتیاز معادن ایران به انگلیسیها
«بارون ژولیس رویتر» که مدعی خسارت بود بالاخره در ۲۷ جمادیالاول ۱۳۰۶ قمری (۱۲۶۶ شمسی) امتیاز تأسیس بانک شاهی را از «ناصرالدین شاه» گرفت. مدت این امتیاز ۶۰ سال بود. قصد انگلیسیها علاوه بر نظارت و کنترل دخل و خرج و صرّافی، دستگذاردن بر معادن ایران نیز بود. در فصل یازدهم این امتیاز، بانک شاهی امتیاز انحصاری کلیه معادن ایران از قبیل آهن، مس، ذغالسنگ، جیوه، نفت و غیره باستثنای طلا و نقره و احجار (سنگهای) قیمتی را بخود اختصاص می دهد
بانک استقراضی روس و خطآهن جلفا و معادن طرفین راهآهن
برای برقراری توازن به درخواست روسیه تزاری و به منظور امکان استقراض از بانک مزبور توسط رجال مملکت و شاهزادگان در سال ۱۲۶۸ شمسی (۱۳۰۸ قمری) – دوسال بعداز اعطای امتیاز به انگلیسیها – امتیاز تأسیس بانک استقراضی نیز به روسها داده شد. همانطوری که گفته شد این بانک به درباریان، اعیان و اشراف و ارباب عمائم صاحبنفوذ وام میداد. این بانک خطآهن جلفا و تبریز را با یک شعبه از صوفیان تا گاوچشمه یا شرفخانه در ساحل دریاچه ارومیه احداث کرد. (۲۷ جمادیالاول ۱۳۳۳ قمری) در زمان جنگ سال ۱۳۳۴ قمری – جنگ بین آلمان ویلهلم با روسها - این خطآهن مورد استفاده نظامی روسها قرار گرفت. در امتیاز بانک استقراضی تا ده فرسنگی طرفین خط راهآهن حریم امتیاز در نظر گرفته شده و اجازه بهرهبرداری از معادن این حریم به این بانک واگذار گردید
امتیاز «ویلیام کنکس دارسی» - استرالیائی، انگلیسیالاصل
این امتیاز توسط «مظفرالدین شاه» اعطاء شد. عامل امتیاز یک فرد ارمنی بنام «کتابچی خان» رئیس گمرکات ایران بود. مقام مسئول از سوی حکومت ایران «اتابک اعظم امینالسلطان» روسوفیل می باشد. مدت این امتیاز ۶۶ سال بود. امتیاز بدست انتلیجنت سرویس انگلیسی افتاد و شرکت نفت انگلیس و ایران تأسیس شد - 9 - امتیاز دارسی و مسائل جنبی آن خود موضوع جالب و قابل توجهی است که نشان می دهد چگونه میلیونها ثروت ملت ایران به قیمت خوشگذرانیهای درباریان و اعیان و اشراف به تاراج گذارده شد
اعطای یک یک امتیازاتی که در بالا نام برده شد بخاطر بیلیاقتیها و خوشگذرانیهای دربار قاجار انجام می گرفت. تاوان چنین اعمالی را فقط و فقط مردم بیچاره می پرداختند. زیرا حکومت مجبور بود بابت اصل و فرع قروض دریافتکرده از خارجه، توده مردم و طبقات تحتانی جامعه فقیر ایرانی را زیر فشار قرار دهد. مالیاتهائی که به دسترنج دهقان و کشاور و کارگر بسته می شد، روز به روز اوضاع اقتصادی و مالی آنها را وخیمتر می کرد. مالکین بزرگ و خوانین عمدهترین دستیاران دربار و استعمار بودند. آنها حتی کشاورزان و دهقانان را وادار می ساختند تا دست به تولید محصولاتی بزنند که مورد احتیاج انحصارگران خارجی بود. تولید محصولاتی که رقابت داخلی کالا را برهم می زد و انحصار را به مخاطره می انداخت قدغن شده بود. این اوضاع و احوال باعث می گردید تا وضع زندگی روستائیان رو به تنگی و وخامت بیشتری برود
همانطوری که قبلاً گفته شد از سوی دیگر انحصارگران خارجی جلوی رشد و گسترش صنایع کارخانهای را نیز گرفته بودند و هرروز زمینههای ورشکستگی آنها بیش از پیش فراهم می آمد. هردو این عوامل باعث می گردید تا مرتباً هستههای نخستین کارگری از هم پاشیده شده و این قشر میان شهر و روستا در کوچ مداوم باشند
جستجوی کار در روسیه تزاری،
طبقه تحتانی زیر سختترین فشارها
یکی از اشکالات بزرگ تحقیقات علمی و تاریخی در جامعه ما اینست که اغلب مورخین درباره وضع رعایا و کارگران کشاورز و روابط ارباب و دهقان، مناسبات بین زمین و کشت و آب و تقسیم محصول، اختیارات ارباب و اختیارات و حقوق دهاقین و مردم ساده ساکن دهات و روستاها مطالب دقیق و درستی ننوشتهاند و بهتر است بگوئیم در این زمینه باندازه کافی کار نشده است
ربح پول در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم و حتی تا همین امروز یکی از بزرگترین عوامل در فقیرنگاهداشتن دهاقین و رعایای ایرانی است. این زمینهها به پژوهش اهل علم و دوستداران منافع زحمتکشان نیاز زیادی دارد
در سال قبل از مشروطیت و بعداز آن نزولخواران دهات که اکثراً دکانداران و پیلهوران هر ده را شامل می شدند، حتی تا تومنی یک قران و دو قران هم ربح می گرفتند. بعلت قحطیهای زود به زود، اغلب دهقانان در زمستان مجبور به قرضگرفتن بودند. گاهی، سالها اصل و فرع این بدهیها را می پرداختند و جمع پرداختی معادل چندبرابر پول قرضگرفته می شد اما، حساب تسویه نمی شد
در سالهای قحطی قبل از انقلاب مشروطیت علاوه بر فشارهائی که از جانب اربابها، رؤسای ایلات و عوامل آنها بر ساکنین دهات وارد می آمد، پیلهوران و دکانداران دورهگرد و نزولخوارها نیز به شیوههای گوناگون زحمتکشان و دهقانان را می دوشیدند. گاهی شنیده میشود که زیلو و دیک و کماجدان و پلاس کهنه یک خانواده فقیر روستائی نیز بابت تنزیل توسط این نزولخوارها یا مأمورین مالیات دولت یا رؤسای ایلات و یا اربابها ضبط گردیده است
با توسعه روابط تجاری و شروع زندگانی لوکس هر روز مخارج اربابها که در شهرها زندگی می کردند زیادتر گردیده، سران دولت و پادشاهان قاجار که خوشگذرانیهای داخل کشور کفاف لذت و عیش و عشرت آنها را نمی نمود، هر روز هوس فرنگستان می کردند و بر بدهی مملکت می افزودند؛ این همه مخارج باید از جیب زارعین پرداخت می شد. اغلب به بهانههای مختلف خرمنها تقسیم نمی شد و ارباب آنرا یکجا به نفع خود جمع می کرد، از میوه، مرغ، گوسفند حتی بسیار دیده شده است که از عایدات عملگی سهمی برای ارباب بنام " حق ارباب " گرفته می شد. در صورت مقاومت در پرداخت، اربابها و رؤسای ایل، قلچماقهای خود را به جان و ناموس دهاقین می انداختند. تحت این شرایط سخت دهقان ناچار بود راه چاره دیگری بیابد تا بلکه از محکومیت به گرسنگی و مرگ رها گردد. آوای کار و عملگی در نقاط مختلف ترکستان و قفقاز، چه در معادن مس اللهوردی و چه در معادن نفت قفقاز و باکو، چه حمّالی در بنادر و مصب رودخانههای آن مناطق، او را به دیار غربت می کشانید. غربتی که شدیدترین نحوههای استثمار و بهرهکشی توسط ثروتمندان روسی که در حال رقابت با نفتخواران انگلیسی بودند را بدنبال داشت. بدین وسیله بود که طبقه تحتانی جامعه ایران که در روستاها بکار مزدوری می پرداخت در اثر شروع بهمخوردن روابط و مناسبات سنتی جامعه اصل و ریشه و شیوه زندگی سنتی خود را بتدریج از دست می داد یا در وطن خود و یا در غربت شدیدترین ظلمها، فشارها و مصیبتها را تحمل می کرد
در جستجوی نان
همه شرائطی که بر شمردیم، وضع زندگی کارگران کشاورزی و دهقانان را روز به روز وخیمتر می کرد. آوازه حقوق و دستمزد توسط کارفرمایان روسی که با استفاده از تکنیک جدید و سیاستهای استثماری مؤسسات خود را می گردانیدند، دهنشینان ایرانی را بیشتر به حرکت بدانسوی مرزهای ایران تشویق می کرد. این حرکت نه تنها مورد علاقه کارفرمایان روسی واقع شد، بلکه بنا به کیفیت و مهارت خاص کارگران ایرانی، کارفرمایان و مسئولین حکومتی روسیه وسائل کوچ کارگران ایرانی را در فصول مختلف سال فراهم می آوردند. علاوه بر این، اغلب کارگران ایرانی، علیرغم مشکلات مرزی راهی آن دیار می شدند. در زمینه کوچ کارگران بویژه دهقانان فقیر ایرانی که از ستم ارباب " هموطن " خود به مناطق ماوراء قفقاز کوچ کرده بودند، نوشتههای زیادی وجود دارد. «رسولزاده» تئوریسین برجسته سوسیال دموکرات ایرانی بحثی در این زمینه طرح می کند و «فریدون آدمیت» در کتاب خود تحت عنوان " فکر دموکراسی در ایران " اشاراتی بدان می نماید. «عبدالصمد کامبخش» مورخ حزب توده که اکثراً نوشتههایش مغرضانه است و بیشتر جنبه تاریخسازی دارد در این زمینه چیزهائی نوشته است؛ مطالب «سیدجعفر پیشهوری» در روزنامه آژیر – بعداز شهریور بیست – تحت عنوان " تاریخچه حزب عدالت " مقدمتاً به وضع کارگران ایرانی مقیم بادکوبه قفقاز و ... می پردازد که خالی از حقیقت نیست و با سایر نوشتهها همخوانی دارد. علاوه بر این برخی از سازمانهای سیاسی خارج از کشور در این زمینه یعنی درباره کوچ ایرانیان برای کارهای فصلی یا دائمی مطالبی نوشتهاند که اغلب منبع و مأخذ ارائه نمی دهند؛ به همین سبب از کار علمی و متدیک بدور می مانند
این نویسنده برای دستیافتن به اسناد و حقایقی در این باب تقریباً همه این نوشتهها را مطالعه کرده پس اگر بخود اجازه می دهد مطلبی در این زمینه بنویسد یا تحلیلی ارائه دهد، فقط به این دلیل است که می خواهد حاصل مطالعات خود را به علاقهمندان انتقال دهد. اما متأسفانه غالب این نوشتهها عجولانه بوده و جنبه تبلیغات سیاسی داشته تا تحقیق علمی. مورخ گرانقدر «فریدون آدمیت» اگرچه در این باب خیلی خلاصه می نویسد ولی جان مطلب و اصل جوهر حرکت را بر می شمارد. نامها و اشارات و آماری که می دهد در مقایسه با آمار سایرین درستتر است. علاوه بر اینها، در همین رابطه، مقالهای بدست آمده تحت عنوان
L´emigration de l´Iran Nord –Quest à la fin du XIX debut XX siecle
نوشته: «Belova» - 10
در مقایسهای که شد این مطلب جامعترین بوده که مسلح به مدارک و اسناد و اطلاعات می باشد. نویسنده در تحریر این بخش از جنبش سندیکائی ایران از این مقاله استفاده شایانی نموده و سعی کرده است این اطلاعات را به شیوه یک بررسی متدیک تاریخی و با استفاده از چند منحنی که رشد ایرانیان مقیم روسیه در سالهای ۱۹۱۱-۱۸۵۲ را نشان میدهد در اختیار علاقهمندان قرار دهد
همانطور که گفته شد کارگران و دهقانان ایرانی بعلت مظالم زمینداران استثمارگر در شرائط بسیار بدی زندگی می کردند؛ شرائط و اوضاع زندگی آنها بهتر از بردگان نبود؛ قحطی و سیاستهای مالی و ولخرجیهای بیحد و حصر قاجار به این اوضاع و احوال بیش از پیش دامن می زد. عمدهترین صنایع دستی در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم، صنایع فرشبافی، ابریشمکشی و چند صنعت دستی دیگر بودند. وانگهی از قدیمالایام بویژه در شمال ایران، بخش عظیم کارهای کشاورزی بعهده زنان و کودکان بود و این شرائط در سالهای وخیم قحطی به مردان خانواده فراغت می داد تا در اندیشه تازهای برای نجات زن و فرزندان خود باشند. مردان خانوادهها برای بدستآوردن امکانات مادی بهسوی ماوراءقفقاز براه می افتادند. یکی از عمدهترین این مناطق تأسیسات نفت ماوراءقفقاز بود که طالب کارگران ایرانی بود. بنا به نوشته گگ مایستر در سال ۱۸۴۵ کارگران ایرانی برخی از صنایع دستی را به انحصار خود درآورده بودند. از آن جمله کارهای بنائی، نجاری را میتوان نام برد
در اسناد ثبتشده در دفاتر مرزی ایران در سال ۱۸۵۸ کلاً تعداد ۴۸۵۲ پاسپورت برای کسانیکه عازم کار در روسیه بودند، صادر شده است. این کارگران اغلب به شهرهای تفلیس، الیزاوتپول، شوشو، شهماهو، گنجه راهی بودند. علاوه بر این رقم، تعداد زیادی از ایرانیان از راههای غیررسمی و بدون کسب اجازه یا روادید، اکثراً از طریق رودخانه ارس خود را به خاک روسیه تزاری می رساندند
گسترش فعالیت صنعتی در اواخر سالهای ۸۰ قرن نوزدهم و در رابطه با تغییر و تحولات اقتصادی و ایجاد راهآهن باعث شد تا کارفرمایان و دولت بمنظور بهرهبرداری از نیروی کار خارجی، عملاً دست به تشویقهایی برای جلب نیروی کار در این مناطق بویژه در نواحی نفتی بزنند. در سال ۱۸۸۷ برای کارگران ایرانی ده سال اجازه اقامت به تصویب حکومت رسید. یک سند مربوط به شهرداری قفقاز، به تاریخ ۳۰ ماه مه ۱۸۸۸ نشان می دهد که شهرداری حتی برای کارگران بدون ویزا و پاسپورت اجازه کار و اجازه اقامت ۶ ماهه صادر می کند.
ارقام مستخرجه از این مقاله که از روی پاسپورتهای صادر شده بدست آمده به قرار زیر است
سال |
|
تعداد پاسپورتهای صادره |
۱۸۵۲ |
|
۴۸۵۲ |
۱۸۹۱ |
|
۲۶۸۵۵ |
۱۹۰۰ |
|
۱۶۶۲۷ |
۱۹۰۳ |
|
۳۲۸۶۶ |
۱۹۰۴ |
|
۵۹۱۲۱ |
نمودار کوچ ایرانیان به روسیه تزاری
«فریدون آدمیت» در " فکر دموکراسی اجتماعی ... " به مأخذ تحقیقات «عبدالهیف» که گویا به مدارک معتبر رسمی دسترسی داشته و به نقل از کتاب " تاریخ اقتصادی ایران " که مجموعهای است از مقالات گوناگون به زبان انگلیسی در سال ۱۹۷۱، تعداد عملههای ایرانی را که در سال ۱۹۰۴ با ویزای معمولی به روسیه مسافرت کردهاند را ۵۴۸۴۶ نفر ذکر می کند و بعداً اضافه می نماید، در سال ۱۹۰۵ سیصدهزار ایرانی به روسیه رفتهاند که قسمت اعظم آنرا کارگران تشکیل می دادند - 11. رقم اخیر به احتمال بسیار زیاد از نوشته «بهلووا» اخراج گردیده که خود حدثی بیش نیست؛ دلیل ما بر اینکه این رقم سیصد هزار از مقاله «بهلووا» استخراج شده این است که بقیه ارقام مربوط به درصد کارگران شاغل در تأسیسات نفتی بادکوبه همان ارقامی هستند که «بهلووا» در نوشته خود ذکر می کند - 12
یک نویسنده روس ال. کا. آرتومونو می نویسد: در سالهای دهه ۸۰ قرن نوزدهم تعداد کسانی که با پاسپورت از مرزهای جلفا و هودوفرین به روسیه وارد شدهاند به ۳۰۰۰۰ نفر در سال می رسد و اگر گمرکات دیگر را در نظر بگیریم و تعداد کسانی را که بطور مخفی وارد خاک روسیه می شدند به آن اضافه کنیم، این رقم نزدیک به ۶۰ هزار نفر خواهد رسید - 13. پی. آی ماکزیکوویچ - واسیل کووئشی می نویسد: در همین سالها حدود ۱۰۰۰۰۰ – صدهزار نفر – کارگر و تاجر ایرانی به روسیه وارد می شدند که سی هزار نفر آنها اهل اردبیل بودند - 14. اما «ایراندوست»* در مجله " شرق نوین " درباره کوچ ایرانیان و تعداد کارگران شاغل دائم و موقت به شکل زیر اظهار نظر می کند: - وی منبع آماری خود را درج نمی کند. مقاله در سال ۱۹۲۶ به زبان روسی نوشته شده است، باید به منابع آماری موثقی دست داشته باشد – " به سال ۱۹۱۰ در مؤسسات صنایع و تجارت قفقاز ۱۲۰ هزار کارگر دائمی ایرانی بکار مشغول بودند. در سال ۱۹۱۱ در روسیه ۱۶۰ هزار کارگر موقت و ۳۳ هزار کارگر دائم کار می کردند، در سال ۱۹۱۳ فقط در معدن نفت باکو و سایر کارخانهها ۲۰۹۲۵ نفر مرد و ۱۹۱۵ نفر زن ایرانی کار می کردند. این رقم در سال ۱۹۲۰ به ۲۳۰۳۴ نفر مرد و ۱۹۲۴ نفر زن افزایش یافت - 15
براساس گفته ال. اس. سوبوتسینسکی در سال ۱۹۱۱ گمرکات مناطق مختلف مرزی ایران و روسیه تزاری خروج ۱۹۲۷۶۷ نفر را ثبت کردهاند. در همین سال ۱۶۰۲۱۱ نفر به ایران بازگشتهاند. «عبدالصمد کامبخش» نیز این رقم را مورد استفاده قرار می دهد، بی آنکه منبع سند را ذکر کرده باشد - 16. نامبرده بلافاصله – بدون ذکر مأخذ – حدثی را که «بهلووا» در مقاله مزبور، درباره تعداد ایرانیانی که همه ساله از ایران برای کار به روسیه تزاری می رفتند، رقم ۳۰۰۰۰۰ – سیصد هزار – نفر را تکرار میکند. حال آنکه «بهلووا» در مقاله خود می نویسد:" تخمین تعداد کسانی که از ایران برای کار به روسیه می آمدند کار سادهای نیست. اما، تصور می کنیم این تعداد در سال ۱۹۰۵ کمتر از ۳۰۰۰۰۰ – سیصد هزار – نفر نبوده باشد - 17. در حالیکه می بینیم بقیه نویسندگان و محققین همه این تخمین را بعنوان رقم دقیق بکار گرفتهاند. ارائه رقم دقیق با توجه به وسائل آماری آن زمان کار سادهای نبوده است. اما بطور کلی با در نظر گرفتن نقلقولهای کسانی که در این نوشته مورد استناد قرار گرفتند میتوان به انبوه کارگران ایرانی در خاک روسیه تزاری پی برد. این رقم در حدود سیصد هزار نفر بوده است. مهمتر از ارقام، شرائط کار و زندگی کارگران ایرانی، وابستگیهای سیاسی و اجتماعی، اوضاع و خصوصیات اقتصادی و فرهنگی و ملی و هنری می باشد. وانگهی حقوق و آزادیهای این مهاجرین، تلاشهایشان برای بدستآوردن این حقوق و نقش آنها در جنبشهای اجتماعی آن مناطق و اثرگذاری و اثرپذیری آنها در این جنبشها و انتقال تجربیاتشان به داخل ایران برای این بحث بیشتر در مدنظر میباشد. کوشش می کنیم در ادامه بحث به این مسائل از جمله شرائط کاری و موضوعات و عوامل مرتبط بدان بپردازیم
شرائط کار و زندگی
«بهلووا» در بیان مهمترین مناطقی که ایرانیان در آنجا مشغول کار بودهاند از شهرهای الیزاوتپول، ایروان و تفلیس نام می برد - 18. «پیشهوری» می نویسد:" ولی کارگر ایرانی از همه ارزانتر و قانعتر بود - 19. " کارگران ایرانی" از زور استیصال و بیچارگی حاضر می شدند پستترین و دشوارترین کارها را در مقابل مزد بسیار ناچیز گردن بگیرند. عده کارگران ایرانی معادن مزبور در اثناء جنگ بینالملل گذشته – اول – به صدهزار نفر بالغ می شد - 20. مزد ماهیانه متوسط آنها از ده تومان تجاوز نمی کرد. با وجود این، بیچارهها مبلغی پسانداز نموده برای فامیل خود و ادای مالیاتهای گوناگون و تأمین اشتهای سیریناپذیر ارباب به ایران می فرستادند. علاوه بر کارگران نفت بادکوبه، عملههای راهآهن قفقاز، شیلات اطراف بحر خزر و باربری مصب شط ولگای حاجی طرخان، همچنین در کارهای بزرگ و کوچک شهرهای ترکستان می توان گفت بطور کلی بیشتر کارگران ایرانی بودند - 21
بسیاری از کارگران به امور زراعت و خدمات شهری و صنایع دستی می پرداختند - 22. شرائط کار برای کارگران ایرانی به بدترین نحوی بود که حتی شرائط سختتر و پستتر از آن را نمی توان تصور کرد. ایرانی قبل از انقلاب روسیه در قفقاز و ترکستان مانند گوسفند، به خرید و فروش گذاشته میشد. قدر و قیمت، صاحب و حمایتکنندهای نداشت. دویست حتی سیصد نفر در یک اتاق کثیف به سر می بردند، زندگی حیوانی، سخت و طاقتفرسائی را می گذراندند و برای ارباب پول در می آوردند. قفقازیها و اهالی محل، ایرانی را " همشهری " خطاب می کردند و او را پست و حقیر می شمردند، حتی خود " همشهری " نیز برای خود ارزشی قائل نبود. او را تحقیر میکردند و در رستورانها، در ترن، در محل تفریح و تفرج اجتماعی راه نمی دادند. "همشهری" از بردهها و غلامان دوره اسارت پستتر و حقیرتر بود. او همچون حیوانات کارگر، برای کارکردن، زحمتکشیدن و کتک خوردن خلق شده بود. خود او همه اینها را تحمل میکرد، زیرا در میهن خود علاوه بر اینکه از این پستتر و از این حقیرتر بود، کار هم گیرش نمی آمد و زحمت بازوانش هم خریدار نداشت - 23
حال این بحث را از قول «بهلووا» ادامه میدهیم، شرائط کار و کارگری برای ایرانیان به بدترین نحوهای بود که تصورش غیرممکن است، ایرانیان در محلهایی زندگی میکردند که بسیار کثیف بود. امکانات بهداشتی اصلاً وجود نداشت، حتی آب برای آشامیدن پیدا نمی شد؛ اکثر کارگران دچار بیماریهای سخت می شدند که غالبشان از پای در می آمدند. مالاریا از بیماریهای مرسوم بود که بیامان کارگران را شکار می کرد. تنها غذای کارگران ایرانی نان لواش بود. بهترین وضع را کارگرانی داشتند که در یک کارخانه آلمانی بنام النن دوررف که در شهر الیزاوتپول قرار داشت. در کارخانه حدود ۱۲۰۰ کارگر ایرانی مشغول بکار بودند
کار و کارگری در مناطق نفتی جنوب روسیه
در آخرین چهار دهه قرن نوزدهم بادکوبه به یکی از مراکز بزرگ صنایع نفت تبدیل می شود. تعداد زیادی از کارگران ایرانی در این منطقه و در کارخانجات استخراج نفت شروع بکار می کردند تا سرمایهداران تزاری بتوانند از سرمایهداران شیکاگوئی در انباشت ثروت و استثمار زحمتکشان عقب نیفتند. ایرانیان عمدهترین رقم کارگران را احراز کرده بودند. در این زمینه از متن نوشتههای «بهلووا» آماری بدست می آید که مرتبشدهاش را در ذیل ملاحظه می کنید. در این آمار رشد نیروی کار ایرانی شاغل در مؤسسات این مناطق را می بینید که در ظرف ۱۵ سال از ۱۱,۱۱ درصد به ۵۰ درصد افزایش پیدا می کند
درصد ایرانی |
|
تعداد کل کارگران |
|
سال |
۱۱,۱۱ % |
|
۷,۵۶۵ نفر |
|
۱۸۹۳ |
۲۲,۲۲ % |
|
۲۳,۴۳۵ نفر |
|
۱۹۰۳ |
۳۰ % |
|
---- |
|
۱۹۰۷ |
۵۰ % |
|
---- |
|
24 -۱۹۰۸ |
نمودار رشد کمی کارگران ایرانی شاغل در باکو
تحلیل و مقایسه دو منحنی
در دو منحنی که اولی رشد کوچ ایرانیان را به روسیه تزاری در فاصله سالهای ۱۹۰۲ – ۱۸۵۲ میلادی و دومی رشد کمی کارگران ایرانی شاغل در تأسیسات نفت باکو در فاصله سالهای ۱۹۰۸ – ۱۸۹۳ میلادی میباشد، هرگاه که به صحت رشد منحنی، بعلت عدم دسترسی به آمار دقیق اعتمادی نداریم، بهتر است آن نقاط را با نقطهچین رسم کنیم. بطور مثال در منحنی اول از سال ۱۸۹۱ – ۱۸۵۲ فقط آمار تعداد کارگران در سال ذکر شده و آماری از سالهای قبل از آن در اختیار نداریم. در این فاصله ۴۱ ساله ممکن است سالهائی وجود داشته باشند که منحنی برخلاف رشد صعودی سیری نزولی داشته است. بنابراین بدلیل عدم قطعیت، آنها را با نقطهچین مشخص نمودهایم. همین امر در مورد سالهای ۱۹۰۰ – ۱۸۹۳ نیز صادق میباشد. در منحنی دوم، یعنی رشد درصد کارگران ایرانی شاغل در تأسیسات نفت باکو، همین روش درباره سالهای ۱۹۰۳ – ۱۸۹۳ بکار رفته شد و بجای رسم کامل منحنی که باید منوط به دادههای آماری باشد به نقطهچین اکتفا کردهایم تا سیر صعودی آن حتمیت نداشته باشد. و احتمال سیر نزولی را برای این دوره یعنی احتمال کاهش درصد کارگران شاغل در تأسیسات نفتی باکو را قائل شده باشیم
با مقایسه این دو منحنی میتوان به این نظر رسید که از سالهای۱۹۰۰میلادی منحنی کوچ رشد صعودی داشته است. منحنی درصد کارگران شاغل نیز از سال۱۹۰۳رشدی صعودی و یا حتی میتوان نتیجه گرفت که از ۱۹۰۰ میلادی رشد صعودی داشته است. به همین علت در این منحنی – کارگران شاغل – از سال۱۹۰۰به این سو را با نقطهچینهای بلندتر ترسیم کردهایم.
از طرف دیگر هر دو منحنی نشان میدهد در سالهای۱۹۰۳–۱۹۰۰در هر دو زمینه رشد صعودی وجود داشته، منحنی نخست نشان می دهد در سال۱۹۰۴نیز رشد صعودی بوده است. منحنی دوم این رشد را تا سال۱۹۰۸بطور صعودی نشان می دهد. طبیعی است بالارفتن درصد کارگران شاغل در تأسیسات نفت باکو – موضوع منحنی دوم – نسبت مستقیم با افزایش کوچکنندگان دارد. یعنی باید در این سالها۱۹۰۸ – ۱۹۰۳منحنی کوچ رشد صعودی داشته باشد. آهنگ رشد میتواند آهنگی نباشد که در منحنی دوم ترسیم شده زیرا ممکن است برخی از ایرانیان مقیم در آن مناطق کارهای خود را عوض کرده باشند. بطور مثال از پیشهوری و یا سایر مشاغل و حرف بریده به تأسیسات نفتی که احتمالاً دستمزد بهتری میداده و " امنیت شغلی " بیشتری داشته، پیوسته باشند. بنابراین ممکن است، آهنگ رشد کوچ، در مقایسه با منحنی دوم یکی نباشد. اما بهرحال به این نتیجه می رسیم که در سالهای۱۹۰۸و۱۹۰۷منحنی کوچ افزایش داشته است. این نتیجهگیری ظاهراً با آنچه که توسط مورخین بویژه مورخین شوروی - ساویتیکو - نوشته شده است، مغایرت دارد. زیرا همه اینها می گویند در سالهای انقلاب مشروطیت مردم از مناطق جنوب روسیه به ایران بازگشتند تا در مبارزات برای آزادیخواهی و عدالت و استبداد شرکت کنند. این درست است که مردم آزادیخواه و متعهد سیاسی و آگاه و طرفداران ترقی و تعالی کشور، دارندگان آرمانهای والای انسانی به ایران آمدند تا در مبارزه شرکت کنند. اولاً اینکه تعداد آنها زیاد نبود؛ ثانیاً این تمام حرف نیست؛ طرف دیگر مسئله اینست که عده زیادی، بعلل مختلف از جمله امنیت و مسائل اقتصادی و اجتماعی و ... به مناطق جنوب شوروی کوچ کردند و این را تحلیل و مقایسه دو منحنی رسم شده بخوبی نشان می دهد
.
علاوه بر این اگر چند صفحه عقبتر بازگردیم – بعداز منحنی اول – به آماری که در مجله شرق نوین توسط «ایراندوست» ارائه شده نگاه کنیم، اثبات قضیه یعنی افزایش تعداد افراد کوچکننده تأئید می گردد. در این آمار گفته شده است در سال۱۹۱۰در صنایع و تجارت ۱۲۰ هزار کارگر دائمی کار می کردند؛ در سال۱۹۱۱در روسیه۱۶۰هزار کارگر موقت و۳۳هزار کارگر دائم – جمعاً۱۹۳۰۰۰هزار نفر – کار می کردند. در سال۱۹۱۳فقط در معادن نفت باکو۲۲۸۴۰نفر – مرد و زن – افزایش یافته است. بدین ترتیب می بینیم منحنی کوچ ایرانیان حتی تا سالهای۱۹۲۰سیر صعودی داشته است. از این تاریخ به بعد اطلاع آماری در دست نداریم ولی به جهت انقلاب و تغییرات اقتصادی و مدیریت کشور باید بعداز این سال رشد کوچ، نزولی بوده باشد. نوشتههایی نشان می دهند که از سالهای۱۹۲۷، بعداز شروع کشتارهای استالینی تعداد بازگشتهگان به ایران ازدیاد پیدا می کند
حال بازگردیم به مسئله اصلی این بحث یعنی شرائط کار و کارگری در مناطق جنوب روسیه
علیرغم مناسببودن نسبی شرائط کار، اما هنوز شرائط کار و زندگی برای کارگران شاغل در تأسیسات نفتی باکو نیز بسیار غیرانسانی بود. اغلب برای خوابیدن مسکن نداشتند، تابستانها زیر درختان و زمستانها یا در انبارهای اطراف شهر و یا در آلاچیقها به سر می بردند - 25. «ماکسیم گورکی» نویسنده شهیر روسی قبل از انقلاب دوبار به این مناطق سفر کرده و در آثار خود درباره وضع زندگی کارگران نفت نوشته و تابلو واقعی این فقر و بدبختی زائدالوصف را با احساس و قلم خود تحریر نموده است. در آن زمان هنوز وسائل تکنیکی برای حفر چاه به اندازه کافی وجود نمی داشت. کارگر در عمق دویست تا سیصد متری زیر زمین کار میکرد؛ از اغلب و بلکه از همه این چاهها موقع رسیدن به نفت گاز کربنیک بیرون میزد که خفهکننده است؛ با وجود تلمبههای تصفیه هوا، اما کارگران نمی توانستند به سلامت از چاه بیرون بیایند. گاهی بطور دستهجمعی به تعداد ۱۰، ۱۲ و یا ۱۵ نفر در چاه خفه می شدند؛ چه بسا کارگرانی که با صدها آرزو و تحمل این همه سختی وطن خود را ترک می کردند، اما در ته چاههای نفت دارفانی را وداع می گفتند و زن و فرزند و پدر و مادر خود را به مدتهای طولانی چشمانتظار می گذاردند و آرزوی بازگشت نزد زن و بچه لخت و عور خود را در خاکهای نفتآلود ته چاههای سرمایهداران روسیه با خود به گور می بردند. با وجود این، فقط کارگران ایرانی بودند که از عهده این کارهای سخت بر می آمدند. کشیدن نفت از ته چاه با دلو و طناب و وسائل اولیه از آن قبیل بود و هنوز وسائل تکنیکی پیشرفته بکار گرفته نمی شد - 26
همبستگی ملی و اوضاع فرهنگی و سیاسی کارگران ایرانی مقیم روسیه
" همشهری "، موجودی که از برده هم پستتر بود، خیلی زود به مبارزه برای حقوق خود برخاست؛ زیرا حقوق او بیشتر از حقوق سایر کارگران پایمال می شد. اگرچه توانسته بود مشاغل فنی مهمی را اشغال کند، ولی هنوز کارفرمایان او را به چشم بیگانه نگاه می کردند. دستمزدش نسبت به سایر کارگران – بومی – ۲۰% کمتر بود. در سالهای نخستین اولین دهه قرن بیستم حدود ۵۰ % کارگران تأسیسات باکو را کارگران مسلمان مهاجر ایرانی تشکیل می دادند. همانطوریکه گفتیم وضع زندگی آنها بسیار فجیع و تأسفبار بود. " همشهری " می خواست در برابر کار خوب، حقوق خوب بگیرد، می خواست جریمه نپردازد، می خواست از مرخصی و سایر وسائل و امکانات فرهنگی استفاده کند، می خواست بهداشت و امنیت داشته باشد، می خواست در اتحادیههای کارگری شرکت کند، نماینده شود، نماینده انتخاب کند، یعنی می خواست از حقوق خود و سایر کارگران بطور دستهجمعی دفاع کند. او که سالها زیر یوغ ستم قرار گرفته بود، قدر و بهای این امکانات را خیلی خوب و بهتر از اهالی بومی می فهمید
در همین ایام، در سال ۱۹۰۴ حزب سوسیال دموکرات روسیه برای اینکه بتواند از نیروی کارگران خارجی مقیم باکو برای مبارزات سیاسی خود استفاده کند، انجمن سوسیال دموکرات " همت " را که رهبر و بنیانگذار آن «نریمان نجفاوغلو نریمانوف» پزشک دانشمند آذربایجان بود تشکیل داد - 27. یکی دیگر از رهبران آن، یک بلشویک بنام ام. عزیز بکف بود، " همت " نخستین حزب سوسیال دموکرات مسلمانان قفقاز بود
" همت " در فاصله سالهای ۱۹۰۷ – ۱۹۰۴ تبلیغات گستردهای را در میان کارگران مسلمان شاغل در مناطق نفتی قفقاز براه انداخت. این تبلیغات سبب یک سلسله جنبشهای انقلابی گردید. در اعتصابات و تظاهرات تودههای کارگران باکو در سال ۱۹۰۵، کارگران ایرانی نقش بسیار ارزندهای را ایفا کردند. " باید دانسته شود که انبوه کارگران ایرانی در تأسیسات صنعتی قفقاز مزدور بودند، در آن اعتصاب سراسری (۱۹۰۵) روسیه مشارکت داشتند. همچنین بنا بر تحقیقات اخیر جماعت دو هزار و پانصد نفری کارگران ایرانی که در معادن مس اللهوردی در ارمنستان کار می کردند، هسته اصلی اعتصاب آنجا را در سال ۱۹۰۶ ساختند - 28
نقش آنها، همینطور در اعتصاب ژوئیه ۱۹۰۳، اعتصاب ۱۳ تا ۳۱ دسامبر ۱۹۰۴، اعتصاب ۱۹۰۹ که این آخری به مناسبت سالگرد اعتصاب ۱۹۰۴ انجام گرفت، بسیار مهم بود.
تعداد زیادی از ترکها و مسلمانان قفقاز، مبارزات کارگران " همشهری " را در انجمن " همت " حمایت می کردند، از آنجمله بودند: «نریمان نریمانوف»، «محمدامین رسولزاده»، «دکتر قرابیکوف»، «سلطانمجید افندیوف»؛ علاوه بر اینها شعرا و نویسندگانی بودند که جنبش کارگران ایرانی را در آن مناطق پشتیبانی می کردند مانند: «جلیلمحمد قلیزاده»، «محمدسعید اردوآبادی» شاعر و نویسنده آذربایجان
از آنجائی که از نظر فرهنگ و زبان میان " همشهری " و بومیهای آذربایجان توفیر زیادی وجود نداشت، ایرانیان شاغل در این مناطق بمرور توانستند از روزنامه ملانصرالدین، یا روزنامههای ارشاد و اقبال که به مسائل ملی می پرداختند استفاده نمایند. با همه اینها نباید فراموش کرد که در آن غربت روز بروز لهیب احساسات ملی و میهنپرستانه ایرانیان بیشتر زبانه می کشید. بوِیژه از میان مهاجرین و تجار، که اهل علم و نوشتن بودند، این احساسات بیشتر ظهور و بروز می کرد. آثار انتقادی، سیاسی و فرهنگی و هنری «طالبوف» و " سیاحتنامه ابراهیم بیگ "، اشعار وطنی «ادیبالممالک» نمونه های برجسته تجلی و اعتلای تفکر و اندیشه مترقی و آزادیخواهانه و انقلابیاند
در عین حال، ایرانیانی که در مدارس جدید آنجا درس می خواندند در بادکوبه دو مدرسه معتبر ایرانی به نامهای " اتحاد " و " تمدن " تأسیس کرده بودند؛ دو نشریه فارسی در آنجا به طبع می رسید. یکی " نوروز " و دیگری " حقایق " – که ماهنامهای ادبی و سیاسی بود – مدیر مجله " حقایق " «میرزا علیمحمدخان اویسی» از مأموران وزارت امور خارجه ناشر افکار ملی بود و در عصر تزارها در مقام آزادی شعر منتشر میکرد. نویسندگان مسلمان قفقاز چشم به ایران داشتند؛ «دکتر نریمان» سوسیالیست، نمایشنامه " نادرشاه " را می نوشت و «محمد رسولزاده» سوسیال دموکرات رساله سیاسی " سیاوش عصر ما "؛ «عزیز حاجی بگلی» اپراهای " رستم و سهراب " و " لیلی و مجنون " و " شاه عباس و خورشید بانو می ساخت؛ «مسلم مقامایوف» اپرای " شاه اسماعیل " می نوشت؛ «میرزا علیاکبر صابر» اشعار قهرمانی در نهضت مشروطیت ایران می سرود. در مکتبخانههای آنجا زبان فارسی می خواندند و شعر فارسی از بر می کردند، روزنامههای مترقی مسلمانان قفقاز به ایران می رسیدند و مشترکینی داشتند. روزنامه " ارشاد " ضمیمه فارسی داشت، این روزنامه به کوشش «ادیبالممالک فراهانی» انتشار می یافت؛ نویسنده اجتماعی ایران «طالبزاده تبریزی» کتابهای علمی و سیاسی می نوشت و نشر معرفت می کرد - 29
این عوامل، علاوه بر رشد تفکرات آزادیخواهی وجدان مبارزاتی کارگران را بیدارتر می کرد تا در راه برآورده ساختن اهداف تاریخی خود گامهای اساسی بردارند.
در آستانه انقلاب مشروطیت ایران در نتیجه اعتصابهای عظیمی که در بنگاههای صنعت نفت باکو رخ داد و در اثر اخراج دستهجمعی کارگران، عده زیادی از آنها مجبور به ترک کار و مراجعت به ایران شدند. این نشان میدهد که کارگران مهاجر ایرانی در پرورش فکر انقلابی از همکاران انقلابی خود نه تنها عقب نبودهاند، بلکه در شرائطی نیز برتری داشتند
کارگران عضو شعبه " جمعیت مجاهد " که در تأسیسات معادن مس اللهوردی ارمنستان از قدرت زیادی برخوردار بودند، هسته اصلی اعتصاب ۱۹۰۶ را تشکیل می دادند. این کارگران همینکه آوازه انقلاب را می شنوند بسوی شهر و دیار خود سرازیر می شوند؛ در شعبات ایرانی جمعیت مجاهدین شهرهای تهران، تبریز، مشهد، اصفهان و رشت - 30 به فعالیت می پردازند
تأثیرپذیری متقابل کارگران ایرانی و روسی باعث شد اولاً مقداری از انقلابات شهرهای جنوبی روسیه مانند باکو و تاشکند و قفقاز با همکاری کارگران ایرانی سروسامانی بگیرد و از طرفی دیگر در اثر مهاجرت کارگران به ایران افکار انقلابی در جامعه ایران گسترش بیشتری پیدا کند
این سالها، سالهای شروع آتش انقلاب مشروطه بود. کارگران میهندوست و آزادیخواه و مبارز و حقطلب فوج فوج برای شرکت در انقلاب به سوی زادگاه میهن خود سرازیر می شدند تا در رستخیز آزادی و عدالت سهم و وظیفه خود را ادا کنند. کاخهای استبداد تاریخی را فروریزند و بنای آزادی و مساوات و عدالت و ترقی و انقلاب را برپا سازند. کولهباری که کارگران از مبارزه و مجاهدت همراه خود داشتند، بسیار با ارزش بود
فصل دوم این مقاله را اینجا بخوانید
مقاله دیگری از این نویسنده: از رضاخان تا رضاشاه را
اینجا بخوانید
------------------------------------------------------
منابع
یک: « محمدعلی جمالزاده » -" گنج شایگان " ، انتشارات کاوه، برلین – ص. ۷۹
دو: اثر پیشین، ص. ۹۱
سه: منبعی که « سلطانزاده » برای تهیه متنی که ملاحظه خواهید کرد استفاده می کند، همان منبعی است که « جمالزاده » نیز در کتاب " گنج شایگان " مورد استفاده قرار می دهد
چهار: آثار « سلطانزاده » ، " اسناد تاریخی جنبش کارگری، سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران "، جلد چهارم، انتشارات مزدک – ص
۸۴ و ۸۵. از این به بعد هرگاه به این سلسله انتشارات رجوع شود در پاورقی برای اختصار " اسناد تاریخی... " به ذکر جلد و صفحه بسنده میشود
پنج: «لرد کرزن» راحع به دوره صدارت « میرزا حسین خان سپهسالار » چنین نی نویسد:" حرارت دوستی انگلیس در ایران در هیچ تاریخی به این درجه بالا نرفته بود." او در سال ۱۲۸۷ قمری به صدارت رسید
شش: این امتیاز بنا به فشار روسیه تزاری بر «ناصرالدین شاه» و بدست «معتمدالدوله فرهاد میرزا» (عموی «ناصرالدین شاه») لغو گردید
هفت: نگاه کنید به « محمدعلی جمالزاده» - " گنج شایگان "، انتشارات کاوه برلین، ۱۳۲۵ هجری قمری
هشت: جاسوسی که در لباس کشیش این امتیاز را از دارسی برای امور خیریه کلیسا گرفت، جاسوس زبردست انگلیس بنام « سیدنی رایلی» کلیمی بود
9- “ Belova”»، “ob Otkhodnicisve iz severoßzapadnovo Iran V Korce XIX – Nacale XX Veka” in Vaprocy Istarii, No 10, 1956, p.p. 112-121
در این نوشته هرگاه از « بهلووا » سخن می رود، مأخذ ما مقاله بالاست که منبع اصلی به زبان روسی می باشد. « خسرو شاکری» این مقاله را در جلد نخستین " اسناد جنبش کارگری ایران " با ترجمهای از فرانسه در سال ۱۹۷۹، انتشارات مزدک، فلورانس چاپ کرده است. La Social-Démocratie en Iran p.p. 53-62
ده: «فریدون آدمیت»، " فکر دموکراسی اجتماعی و سیاسی ... " تهران، انتشارات پیام، سال ۱۳۵۵، صفحه ۱۵
یازده: نگاه کنید به همانجا، همان صفحه
دوازده: به نقل از « بهلووا »، همان مأخذ
سیزده: همانجا
* چهارده: نام واقعی « ایران دوست »، « و.پ.استروف» است
پانزده: « ایران دوست »، " طبقه کارگر در ایران معاصر "، مجله " شرق نوین"، شماره ۲۰، سال ۱۹۲۶، صفحه ۸۰ به نقل از مقاله « عوناللهی »، " نهضت کمونیستی و کارگری ایران "، انقلاب اکتبر و ایران، انتشارات حزب توده در خارج از کشور ۱۳۵۶، ص. ۲۳۹ - «ایران دوست» یا «و.پ.استرف»
شانزده: « عبدالصمد کامبخش »، " نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران "، انتشارات حزب توده خارج از کشور، ۱۹۳۲، جلد اول، ص.۱۴
هفده: « بهلووا »، همانجا
هجده: « بهلووا »، همانجا
نوزده: "روزنامه آژیر"، تاریخچه حزب عدالت
بیست : « پیشهوری» نیز منبع و مأخذی ارائه نمی دهد ولی رقمی را که ارائه می دهد در مقایسه با دیگر مأخذها به واقعیت نزدیکتر است
بیست و یک: اثر پیشین
بیست و دو: برای اطلاع بیشتر در مورد مشاغلی که ایرانیان انجام می دادند، نگاه کنید به گزارش شهردار الیزاوتپول به نقل از مقاله «بهلووا» ص. ۵۶ "اسناد
بیست و سه: روزنامه آژیر، سیدجعفر پیشهوری
بیست و چهار: برخی از این ارقام را «کامبخش» نیز در کتاب خود می آورد، اما منبع ما مقاله « بهلووا» به نقل از صفحه ۵۸ و ۵۹ اثر پیشین است
بیست و پنج: برای اطلاع بیشتر نسبت به وضع کار و زندگی کارگران ایرانی نفت باکو مراجعه کنید به اثر پیشین صفحه ۶۰
بیست و شش: جالب است خوانندگان، بویژه محققین علاقهمند به جنبش کارگری و سندیکائی ایران بدانند، آقای «عبدالصمد کامبخش» با وجود اینکه کتاب خود را در روسیه شوروی تهیه کرده و از همه اسناد و مدارک دولتی و رسمی برای تحقیق وضع کار و زندگی کارگران در این دوره می توانسته استفاده کند، اما در این باب یعنی درباره وضع زندگی و کار و شرائط اجتماعی و مادی و سیاسی کارگران حتی یک کلمه هم نمی نویسد. این عمل نشان می دهد فرد درجه اول و سرشناس حزب توده تا چه اندازه با تحقیق و پژوهش تاریخی فاصله دارد
بیست و هفت: دکتر «نریمان نریمانوف» باتفاق «محمدامین رسولزاده» بعداً از رهبران حزب مساوات شدند. نگاه کنید به "فکر دموکراسی اجتماعی"، «فریدون آدمیت»، انتشارات پیام، تهران ۱۳۵۵، صفحه ۱۳
بیست و هشت: "فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران"، «فریدون آدمیت»، انتشارات پیام، سال ۱۳۵۵، ص. ۳۸
بیست و نه: اثر پیشین، صفه ۱۵ و ۱۶
سی: اثر پیشین، ص. ۴۳