عارف قزوینی


شوریده
http://www.roshangari.net

اسمم ابوالقاسم، تولدم در قزوین، پدرم ملاهادی وكیل ... عارف قزوینی اگرچه نیازی به معرفی ندارد، اما خود را اینگونه می شناساند. ابوالقاسم عارف قزوینی فرزند ملا هادی متخلص به عارف در سال 1300 ه ق برابر با 1258 خورشیدی دیده به جهان گشود. او بی جهت " شاعر ملی " لقب نگرفته ؛ عارف در دوره ای به تصنیف سرایی و خوانندگی پرداخت كه سران شیفته ای به خاطر وطن بر زمین درغلطیدند. اشعار او با مشروطه و آزادی خواهی گره خورده و البته بسیاری از آنها هنوز تازگی دارند و برای خاطره فراموشكار مردمان ایران زمین، یادآور روزگار كج رفتار و خیانت سران و حماقت زیر دستان اند

وی كه در قزوین تولد یافت، دوره نوجوانی را به خواست یا اجبار پدر به تحصیل موسیقی و خط مشغول شد. البته آن موسیقی كه او را بدان واداشتند، روضه خوانی و نوحه سرایی بود. عارف موسیقی را با صدای اساتیدی چون حاج صادق خرازی و میرزا حسین واعظ آغاز كرد. وی در جوانی در حالیكه عشق دختری را در سینه داشت و با سری نترس دختر را علیرغم رضایت خانواده اش به عقد پنهان در آورده بود، به دلیل فشار های خانواده دختر مجبور به ترك دیار شد. اولین سفر او به تهران در همین ایام شكل گرفت. او خود سفرش به پایتخت را چنین توصیف می كند : " تا آن وقت تهران را ندیده بودم، كه ای كاش هیچ وقت نمی دیدم. از آن به بعد در واقع تهرانی شدم ... " آنچه این شاعر آزاده را وا می دارد تا درباره سفرش، اینچنین قضاوت كند، آشنایی اش با موثق الدوله، شاهزاده قجر است كه از صوت داودی او لذت برده و امر می كند تا از آن پس، این خوانده و شاعر همراه وی باشد. عارف درباره این دوره از زندگی اش می گوید : " در این مدت یك سال چیزی كمتر ، حقیقتا لذت استبداد را برده و دانستم چه چیز خوبی است ... در ظرف این مدت یك شب آسایش نداشتم ... و در این مدت بدبختانه با اغلب درباری ها آشنا شده بودم. " وصف عارف تا دربار شاه هم رفت وشاه كه به تازگی از سفر فرنگ برگشته و گرامافونی سوغات آورده بود، عارف را به حضور می طلبد و پس از ضبط صدای او، امر می كند تا عمامه از سرش برداشته و نامش را در ردیف فراشخلوتها بنویسند. عارف اما این را نه " اقبال "، كه " ننگی " می شمارد و به هزار حیلت از آن می گریزد

از آن پس عارف كه همسر قانونی اش را نیز طلاق داده، تهران و قزوین را برای زندگی برمی گزیند. در همین ایام است كه به درك محضر " خداوندگار موسیقی "، میرزا حسین قلی فراهانی، نایل می آید. گرچه اشعار عارف در این دوره از زندگی اش تا پیش از انقلاب مشروطه، چندان زیاد و قابل توجه نیست، اما می توان ویژگی مشتركی را در كل اشعار این شاعر جست كه در تمام عمر، كم یا زیاد تكرار شده است. این ویژگی، استفاده ای هنرمندانه از ادبیات شفاهی ملی است. او مثل ها و حكمتهای رایج در افواه مردم را به طرزی شیوا و قابل فهم در اشعاری كه از قالبهای شعر كهن بهره گرفته و یا به تصانیف قدیمی پهلو می زند، استفاده می كند و به این ترتیب جای خود را در قلب توده استوار می سازد

آشنایی او با حیدر عمو اوغلی را می توان سرآغاز آشنایی او با مفاهیم و اندیشه های آزادی خواهانه برشمرد. عمو اوغلی، سرداری كارآزموده و با تجربه بود و دوستی ارزشمند برای عارف محسوب می شد. از این دوره است كه اشعار شاعر قزوینی، رنگی دیگر به خود می گیرد و او غیر از سخن وطن و آزادی اش، حرف دیگری نمی زند. بی اغراق می توان گفت كه عارف، پرورده حوادث سخت سالهای 1284 تا 1304 و فراز و نشیبهای این دوران پر آشوب است. او در این دوران، تنها به تهییج عواطف و احساسات خوانندگان وشنوندگان اشعارش اكتفا نمی كند ؛ او با این آگاهی كه مخاطبین اصلی او را توده بی سواد و ناآگاه شكل می دهد، در قالب اشعاری ساده، به بیان مفاهیم و روشنگری حوادث می پردازد. هر حادثه برای او سرمنشا سراییدن شعر یا ساخت تصنیفی است. همین نگاه به مخاطبین است كه او را وا می دارد تا در شب 28 ذیحجه سال 1333 قمری، اولین كنسرت خود را كه اولین كنسرت موسیقی هم محسوب می شود، در تیاتر باقراف تهران برگزار كند. در این كنسرت، او مجلس شورا را خطاب قرار می دهد : چه شد كه مجلس شورا نمی كند معلوم كه خانه غیر است یا كه خانه ماست و در ادامه می خواند : خراب مملكت از دست دزد خانگی است زدست غیر چه نالیم كه هر چه هست از ماست تصنیف زیبا و ماندگار " دل هوس سبزه و صحرا ندارد .... " یادگار همین شب است. این دوران از زندگی عارف با درافتادن با عناصر قدرت توام بود وهر كجا، در شعر یا هنگام اجرای كنسرت، با بی پروایی زورمداران را با نیش قلم و زبان خود می خراشید و اندیشه عاقبت كار خود نداشت ؛ چه یكبار به جهت خشم محمد ولیخان سپهدار ( كه بعدها لقب سپهسالار گرفت )، كه در شعری به عمد یا غیر عمد عارف نام او را به صورتی نه چندان خوش آیند آورده بود، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و چندی را در بیمارستان بستری شد

اما جنگ جهانی دوم، او را هم كه مانند بسیاری از آزادی خواهان آن دوران، به طرفداری از دولت عثمانی ( همسایه غربی و همكیش پیشین و فعلی ) برخاسته بود، به مهاجرت به آن دیار كشاند. اما دولت همسایه، در استقبال از یاران سفر كرده، در پی منافع شخصی بود. چنانكه مدتی بعد، سربازان ترك، برای الحاق آذربایجان به خاك عثمانی به آن منطقه حمله كردند. برای عارف این دوره تنها شناخت همسایه ای سیاسی كار و فرصت طلب نبود ؛ او به قول خودش،" كتابی از فساد اخلاقی بعضی خائنین ایرانی را ورق زد ". درست در همین سالهاست كه انگلیس با خالی دیدن عرصه از رقیبی دیرین ( روسیه )، قصد تصرف كل ایران را در سر می پروراند. عارف نیز همزمان با قیام خیابانی در تبریز و انتحار كلنل فضل الله خان، به منظور اعلام انزجار نسبت به اقدام وثوق الدوله در امضای قراردادی با انگلیس، به تصنیف سرایی و روشن گری مشغول می شود : ..... خانه ای كو شود از دست اجانب آباد زاشك ویران كنش آن خانه كه بیت الحزن است .... صد روز پس از كودتای 1299 توسط رضاخان میر پنج، قوام السلطنه، والی پیشین فارس كه روزهای نخست كودتا، به دست توانای ریاست ژاندارمری خراسان، كلنل پسیان بازداشت شده بود، به رییس الوزرایی منصوب شد. پسیان، سر به نافرمانی پیچید و در حالیكه محبوبیتی در میان مردم داشت، دست به تشكیل نیرو و حكومت در آن خطه زد. عارف نیز در همین ایام به مشهد سفر كرد و مورد استقبال آن نظامی روشنفكر قرار گرفت. تیره بینی، بی شكیبی و بد گمانی در دوره همراهی اش با كلنل، جای خود را به روحیه ای قوی داد و در این مدت دم از یاس نزد. وی در همان دوران و به درخواست پسیان، كنسرتی هم در مشهد برگزار كرد. اما دولت پسیان مستعجل بود و دیری نپایید كه با خیانت یارانش، زندگی وی و در نتیجه حیات سیاسی نهضتش خاتمه یافت. عارف در رثای این آزاده خون گریه كرد و تا سالی نتوانست كمر راست كند

چندی پس از استقرار قدرت پس از كودتا رضا خان قصد كرسی ریاست جمهوری نمود. ندای جمهوری سردار سپه، بسیاری از انقلابیون را فریب داد. عارف نیز در دوران ابتدایی كیاست سردار، به طرفداری از او و جمهوری اش پرداخت و حتی كنسرتی به نام " جمهوری " برگزار كرد و گرچه در آن رثای این شیوه از حكومت را می كند، به مذاق رییس جمهور هم خوش می آید. اما تبدیل جمهوری به سلطنت، چشمان بسیاری را نگران كرد. عارف دم فرو نبرد و بدون اندیشه به آینده به ذم آنچه رخ داده بود پرداخت. ابیات روشنگرانه عارف در این ایام، راه را بر تحمل او از سوی دولت استبداد بست و از این پس را تا پایان عمر در تبعید گذراند و محكوم به خاموشی شد. اما نام نیك اوبر تارك آزادی خواهی و میهن دوستی ایرانیان می درخشد و اشعار او زبانزد سالكان راه شرافت است. او را بی جهت " شاعر ملی " لقب نداده اند كه هنوز كه هنوز است، تصانیف حماسی و میهن دوستانه اش بر زبان مردمان و بر حنجره خوانندگان جاری است. آنچه نیاز جامعه ایرانی است، گرچه بی پروایی عارف گونه نیست، اما روشنگری این شاعر نیاز همیشگی ایرانیان است تا در كوره راههای بی روشنی، راه از چاله و چاله از چاه باز شناسند كه تنها اسباب استبداد و زورمداری، نادانی مردمان است

عارف که بیشتر به دلیل سرودن تصنیف های میهنی مشهور است سراینده تصانیف عاشقانه نیز هست. تصنیف دختر پریشان زلف! عارف مبهوت!، افتخار همه آفاقی و منظور منی و دیدم صنمی، سرو قدی روی چو ماهی، معدود تصنیفهای عاشقانة عارف قزوینی است. از مشهورترین تصنیف های عارف که جنبه حماسی میهنی دارد و هنوز هم زمزمه می شود تصنیف معروف از خون جوانان وطن لاله دمیده "است. به بندی از آن عنایت فرمایید؛
از خون جوانان وطن لاله دمیده        از ماتم سروقدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده      گل نیزچو من در غمشان جامه دریده
چه کج رفتاری ای چرخ,    چه بد کرداری ای چرخ,
سرکین داری ای چرخ,     نه دین داری نه آئین داری ای چرخ


او در اواخر عمر در همدان گوشه عزلت برگزید. عارف قزوینی، منادی ندای درونی مردم در دوران مشروطیت در دوم بهمن سال 1312 ه ش دیده از جهان فروبست. آرامگاه او در همدان واقع است



مقاله ای در مورد تخریب خانه "عارف" را اینجا بخوانید



سروده هایی از عارف قزوینی

سروده از خون جوانان وطن لاله دمیده را اینجا بخوانید

سروده بهار دلکش را اینجا بخوانید

سروده گدای عشق را اینجا بخوانید

سروده زنده باد را اینجا بخوانید

سروده ای دیگر از عارف قزوینی را اینجا بخوانید

سروده ناله مرغ را اینجا بخوانید

سروده جمهوری را اینجا بخوانید
این غزل را عارف به مناسبت جشن جمهوری سروده و در شب پنجم شعبان 1342 قمری در کنسرت پرازدحامی در تهران در مایه ماهور خوانده است


آیینهای یادبود عارف قزوینی

به تاریخ بهمن ماه 1383 بمناسبت هفتاد و یك صدمین سالگرد در گذشت" عارف قزوینی", شاعر و ترانه سرای ملی ایران, مراسم بزرگداشتی با همكاری موسسه فرهنگی هنری آوای مهربانی و بنیاد رودكی روز جمعه( دوم بهمن ماه 1383 خورشیدی) در سالن رودكی برگزار شد در این مراسم كه در دو بخش برگزار شد," امیر منصور"( پژوهشگر در زمینه دیسكو گرافی هفتاد و هشت دور در ایران) ضمن رد ادعای ثبت شدن صدای" عارف" روی صفحه گفت: تمام صفحات به جا مانده از تصانیف این شاعر , محصول صدای خوانندگان مختلف از جمله" قمر الملوك وزیری"," خانم افتخار"," ایران الدوله" و" دوامی" و... است. در ادامه این مراسم صفحاتی از این شاعر چون " تارخت مقید نقاب", "افتخار همه آفاق"," چه شورها" و ... را با گرامافون پخش كرد

بنا به این گزارش, در بخش دوم از مراسم بزرگداشت" عارف قزوینی"," فرید خردمند", پژوهشگر نوازنده تنبك و سه تار, با اجرای برخی تصانیف این شاعر, به شرح زندگی او پرداخت. لازم به ذكر است در پایان این مراسم," فرید خردمند" به همراه نوازندگانی چون؛" احمد رضا خواه" (سنتور )," سلمان سالك"( تار )," احسان عابدی" ( نی )," حسین مالك" (كمانچه) و گروه همسرایان شامل؛" عاصمه فندرسكی"," مریم بختیاری"," باران رضایی " تصنیف "از خون جوانان وطن لاله دمیده" را یكی از سرودهای" عارف قزوینی" را اجرا كردند

در هجدهمین دور از جشنواره فجر خاطره پروانه 24 بهمن ماه سال 1381 در تالار وحدت تصانیفی از عارف قزوینی را اجرا كرد. این برنامه در دو قسمت اجرا ‌شد كه در قسمت اول تصانیفی از آهنگسازان گذشته و حال در دستگاه ماهور اجرا گردید. به گفته‌ی این خواننده در قسمت دوم برنامه آوازهای دشتی و شور با تصانیفی از عارف قزوینی ( از خون جوانان وطن لاله دمیده ) به روی سن رفت.گفتنی است در گروه یاران، افزون بر خاطره پروانه، هنرمندانی چون استاد پرتو ( پیانو) و نوشین عقیقی (دف) عضویت دارند.



منابع
مقاله مفصل فرید خردمند كه در سه قسمت در مجله هنر ایران، ضمیمه رایگان روزنامه ایران در شماره های اول تا سوم به چاپ رسیده بود




چاپ این صفحه       بازگشت :     به بالای صفحه       به صفحه قبل